با سلام
سلام و عرض ادب بر همه عاشقان اهل الخصوص هم كاروانيهاي خوب پرواز عاشقان تهران در شهريور ماه ۹۰
جاي همه دوستان الخصوص هم ولايتي هاي خوب و زحمت كش خالي ، به همراه كاروان پرواز عاشقان تهران توفيق حاصل شد كه چند روزي به كشور عراق سفر كنيم.به نمايندگي از طرف شما عزيزان و ملتمسين دعا در جوار بارگاه هاي مختلف امامان زيارت كرديم و نماز شكر خوانديم. اما تصميم گرفتم كه خلاصه اي از اين سفر را براي همه عاشقان امام حسين (ع) و دوست داران ائمه بنويسم. البته به هم كارواني هاي با صفا هم اين قول را دادم.
كاروان پرواز عاشقان تهران با مديريت حاج آقا كاظمي و روحاني عزيز و با صفا جناب حجت السلام گركاني و ۳۵ زائر بي نظير ،با محبت و صميمي كه خيلي زود با هم آشنا شدند و جاي دارد كه از همه آنها تشكر كنم يك سفر بياد ماندني را رقم زدنند.
سفرنامه كاروان پرواز عاشقان تهران در شهريور ماه سال ۱۳۹۰ در كشور عراق
ساعت حدود ۳۰/۸ صبح روز ۱۵/۶/۹۰ جلوي مسجد ترمينال غرب پرچم كاروان در دستان كوچك جوانكي توپل و سفيد رو مرا به خود خيره كرد. كمي جلوتر رفتم ساعت حركت را پرسيدم كه اشاره كرد پدرم دنبال اتوبوس است. پرچم را گرفتم و در دستان پسر و دختر كوچكم دادم و چند عكس يادگاري گرفتم تا در سفر هميشه بچه ها همراهم باشند. پس از چند دقيقه افتخار آشنايي با مديريت كاروان را پيدا كردم و احوال پرسي كردم و قرارشد تا چند دقيقه اي ديگر سوار اتوبوس شويم. در اوايل سفر بايد از دختر ۱۰ ساله و پسر ۸ ساله ام خداحافظي مي كردم. وقتي قطرات اشك گونه هاي دخترم را تر كرد خيلي دلم گرفت! بچه ها را بغل كردم و بعد از خداحافظي سوار اتوبوس شدم . صندلي ها تقريباً پر شده بود و طولي نكشيد كه اتوبوس به راه افتاد.
ساعت ۴۰/۹ دقيقه صبح اتوبوس از شهر تهران خارج شد. هيچ كس حرفي نمي زد. اتوبان ساوه و صبحت هاي اوليه روحاني و آداب سفر كم كم راه دوستي و آشنايي زائرين را فراهم كرد. پس از حرف هاي روحاني و عبور از شهر ساوه ، بعضي ها به خواب رفته و بعضي ها هم طبيعت نچندان زيبا را مشاهده مي كردنند تا اينكه ساعت ۲ بعد از ظهر شد و اتوبوس در كنار رستوراني ايست كرد براي نماز و نهار...؟
طولي نكشيد كه از بلند گوي رستوران زائرين را براي ادامه سفر دعوت كرد. اتوبوس با سرعت جاده هاي پراز پيچ و خم را طي مي كرد. از شهرهاي اسد آباد ،كرمانشاه ، اسلام آباد گذشتيم. خورشيد آرام خود را به كوه هاي ستمديده غرب كه سال هاي زيادي شاهد تاخت و تاز بود نزديك مي كرد. ياد روزهاي جنگ و جبهه افتادم ، آن روزهايي كه از ياد هيچ كس فراموش نخواهد شد. بهرصورت كاروان پس از عبور از گذر گاه هاي سخت به شهر ايلام رسيد. نماز ، شام ، استراحت كوتاه و حركت به سمت شهر مرزي مهران.
تاريكي همه جا را احاطه كرده بود حاج آقا مشغول سخنراني بود. از اقامتگاه مهران گفت و چند مطلب ديگر تا اينكه ساعت ۳۰/۱۰ شب اتوبوس به شهر مهران رسيد. قرار شد در اقامتگاه امشب كاروان بماند و فردا صبح به سمت مرز حركت كند.
با صداي مدير كاروان براي خواندن نماز همه بيدار شدن، نماز جماعت برقرار شد ، سپس زيارت عاشورا و بعد از آن خوردن صبحانه و آماده شدن براي يك سفر بياد ماندني در كشور عراق...!
روز چهار شنبه ۱۶/۶/۹۰
ساعت ۹ صبح كاروان سوار اتوبوس شدنند و پس از بازرسي با ذكر چند صلوات به سمت مرز حركت كردند. پس از رسيدن و پياده شدن هر كس با چمدان هاي خود به سمت محل بازرسي به راه افتادنند. ياد خاطرات سفر اول داشت تداعي مي شد . اما خيلي عوض شده بود . هوا خنك تر و كاروان با صفاتر بود. داخل سالن زياد طول نكشيد بچه ها خيلي سريع از سالن مرزي ايران پس خوردن مهر بر روي پاسپورت ها، حدود ساعت ۳۰/۱۱ از مرز ايران عبور كردنند و به سمت سالن ورودي كشور عراق حركت كردنند.
اتوبوس اسکانیا که خیلی هم تمیز بود در انتظار زائرین ایستاده بود پس از مهر ورود به کشور عراق کاروان آماده حرکت شد. ساعت به وقت عراق یک بعد از ظهر بود که اتوبوس حرکت کرد. جاده های باریک و بسیار خراب ، صحرای خشک و بی آب و علف ، شهرهاي كوچك كه ديوار هاي خيلي قديمي و كهنه داشت نظر هر بيننده را جلب ميكرد. حدود ساعت ۳ عصر كاروان در شهر كوت براي نماز و استراحت كوتاه توقف كرد. دقايقي بعد اتوبوس به راه خود ادامه داد. ديدن طبيعت تقريباً سرسبز خالي از لطف نبود .رود هاي كوچك و بزرگ حال و هوا را تغيير مي داد.روحاني در ادامه حرف هايش از شهر نجف و امام اول شعيان صبحت كرد بسيار جالب و متين و قابل استفاده ، اولين غروب غربت كشور عراق بر شهر نجف و پايان يك روز بياد ماندني در نوع خود جالب بود. ساعت ۳۰/۷ عصر كاروان در هتل بحر نجف شهر نجف ايست كرد و مديريت زحمت كش كاروان اطاق ها را تقسيم كرد و مقرر شد بعد از صرف شام به حرم آقا امير مومنان علي ع برويم.
تاريكي شب را نوازش ميداد .از داخل ماشين قبرستان وادي السلام كاملاً مشاهده مي شد.جلوي درب شمالي حرم كاروان پياده شد و پس از بازرسي بارگاه ملكوتي آقا امير المومنين حضرت علي (ع) مشاهده مي شد. همه كاروان ايست كرده و دست به سينه به آقا و مولايشان عرض ادب و ارادت كردنند.
جاي همه شما ملتمسين دعا خالي با اجازه آقا وارد رواق حرم شديم . زيارت نامه ، زيارت زري ، خواندن نماز و زيارت عاشورا در اولين شب بي نظير بود. و پس از آن نيز طبق قرار قبلي همه در جاي مخصوص حاضر شدنند و به سمت هتل حركت كردنند.
پنج شنبه ۱۷/۶/۹۰ شهر نجف
خواندن نماز صبح در حرم آقا ، آنهم به جماعت يه حال و هواي داشت . پس از آن به اتفاق بعضي از دوستان و هم كاروانيها به سمت قبرستان وادي السلام ،قرائت فاتحه و زيارت اهل قبور و الخصوص زيارت حضرت هود و صالح و گرفتن عكس هاي يادگاري در نوع خود جالب بود.
كاروان پس از استراحت چند ساعته براي حركت به شهر كوفه حاضر شدنند. حدود ۸ كيلومتري با شهر نجف فاصله داشت. صبحت هاي روحاني كاروان از شهر و مسجد كوفه در داخل ماشين ادامه داشت تا اينكه ساعت ۱۶ عصر شد و كاروان در محوطه مسجد پياده و ادامه مسير دادنند.
مسجد كوفه از اهميت خواصي برخودار است . اين مسجد داراي دو مناره بزرگ كه در كنار درب رحمت و قبر هاني و ديگري در كنار باب الشعبان قرار دارد .همچنين درب الجمعه با ورودي بسيار زيبا از خصوصيات اين مكان مقدس مي باشد.نيز مقام هاي مختلف و جايگاه شهادت ، مقام نافله و محراب امير المومنين علي (ع) مي باشد. از مقام هاي حضرت نوح و امام زين العابدين ، مقام جبرئيل ، مقام حضرت آدم،امام صادق ، حضرت محمد(ص) ، دكه قضا، بيت الطشت، جايگاه كشتي نوح(ع)، مقام حضرت ابراهيم و مقام حضرت خضر و ستون نشان دهنده نماز كه هر كدام نماز و دعاي جدا گانه اي دارد. كه روحاني عزيز هر مقام را توضيح مي داد و بعد كاروان نماز و دعا آنرا را مي خوانند.البته نماز و زيارت قبر مسلم بن عقيل ، مرقد مختار ، قبرهاني بن عروه و زيارت جايگاه شهادت حضرت علي (ع) بعد از انجام اعمال مقام ها، روز را به انتها رساند. غروبي ديگر از راه رسيد. صداي اذان مغرب و عشاء در مسجد كوفه حال و هواي داشت. نماز در كنار جايگاه شهادت حضرت علي (ع) آرزوي هر مسلماني است كه يك روز در اين مكان مقدس به سجده برود و نماز شكر بخواند.صف هاي طولاني نماز به حياط مسجد نيز رسيد. پس از نماز و زيارت كاروان به سمت منزل حضرت علي و سپس به هتل باز گشت.
پنج شنبه ۱۸/۶/۹۰ شهر نجف
آخرين روز نجف در اولين ساعات بامداد آغاز شد. حرم آقا نماز صبح و زيارت و دعا براي ملتمسين. در اولين ساعت صبح مراسم سينه زني و زيارت نامه حال و هواي داشت. كاروان خيلي زود برگشت تا آماده شود براي رفتن به مسجد سهله .
ساعت ۸ صبح كاروان بسمت شهر كوفه به مقصد مسجد سهله حركت كرد.در بين راه طبق معمول روحاني كاروان توضيحات اوليه را تا رسيدن به مسجد ارائه كرد. مسجد سهله نيز داري مقام هاي مختلف ، الخصوص مقام امام مهدي مي باشد. در اين مكان مقدس مقام امام صادق، نبي ابراهيم، نبي ادريس ، مقام خضر، الصالحين ،امام سجاد و مقام امام مهدي (ع) مي باشد. براي هر مقام آقاي گركاني توضيحات را ارائه و دعاي مخصوص را مي خواند و پس از آن نيز خواندن نماز نيز ادامه داشت. حدود ساعت ۱۱ مراسم به اتمام رسيد و به سمت قبر كميل بن زياد حركت كرديم . آنجا نيز دعاي مخصوص و زيارت نامه و در آخر مسجد حنانه كه مسجد بسيار زيبا و مكان مقدسي نيز مي باشد. خواندن نماز ظهر و عصر به جماعت و خروج از شهر كوفه و نهايتاً هتل و استراحت .
ساعت ۱۵ عصر نيز به زيارت اهل قبور در وادي السلام و زيات نامه ، نماز و دعا در حرم آقا امام علي (ع) و پس از آن قرائت فاتحه و زيارت قبور مقدس اردبيلي ، حجت السلام خوي ها و مصطفي خميني رفتيم.
گشت و گذار كوتاه در بازار اطراف حرم ، خريد تبرك به اهل خانواده و دوستان، و نماز مغرب و عشاء در حرم آقا و مراسم بياد ماندني سينه زني در كنار ايوان طلا و ملكوتي آقا امير المومنين علي (ع) كه همه زائرين فيض برندن و پس پايان مراسم ، زيارت عاشورا و زيارت وارث !
جمعه ۱۹/۶/۹۰ آخرين ساعات شهر نجف و حركت به سمت شهركربلا
در اولين ساعات صبح براي زيارت و خواندن نماز به سمت حرم حركت كرديم . سكوت شهر را آزار ميداد. هوا كاملاً خنك و صاف بود. پس از رسيدن به حرم خواندن نماز و زيارت و خداحافظي و آماده شدن براي حركت به شهر كربلا.
ساعت حدود ۹ صبح بود كاروان با چمدان ها و وسايل خود آماده حركت شدنند. اتوبوس از راه رسيد و همه سوار شدنند و كم كم از شهر نجف با خواندن دعاي واع توسط روحاني فاصله زياد و زياد تر شد. پس از آن حاج آقا راجع به شط فرات و طفلان مسلم اطلاعاتي را به سمع زائران رساند.
ساعت ۱۱ صبح كاروان جلوي بارگاه زيباي طفلان مسلم توقف كرد. زيارت و خواندن نماز ظهر و عصر در اين مكان مقدس در كنار هم كارواني هاي ديگر انجام شد. و طبق قرار قبلي كاروان با سرعت به سمت كربلا ادامه مسير داد.
در طول مسير شط فرات همان جايي كه طفلان مسلم را به شهادت رسانند و نخلستان هاي اطراف بسيار جالب و ديدني بود. كه در نزديكي هاي حرم طفلان مسلم نيز قرار داشت.حاج آقا گركاني قرائت زيارت عاشورا و توضيحاتي راجع به وقايع كربلا ارائه كردنند تا اينكه به نزديكي هاي كربلا رسيديم و كه از آنجا گنبد طلائي آقا حضرت عباس(ع) قابل مشاهده بود. ساعت حدود ۲ بعد از ظهر اتوبوس در ترمينال كربلا توقف كرد.كاروان به سمت هتل حركت كرد من و دو تا از دوستان براي بردن وسايل در ترمينال مانديم.
ساعت ۳۰/۱۶ عصر كاروان به اتفاق روحاني كوچه ها را طي كرد تا به حرم امام حسين (ع) رسيد. السلام عليك يا اخا
در كنار زري آقا همه نشسته و به اتفاق روحاني زيارت نامه و نماز خوانده شد . مداحي حاج اقا همه را آماده زيارت كرد. زيارت زري امام ، ابراهيم مجاب ، حبيب بن مظاهر ، شهداي كربلا و قتلگاه ساعاتي طول كشيد تا صداي موذن همه را به صف نماز جماعت دعوت كرد.يك شب بياد ماندني در حرم امام حسين (ع) جاي همه شما خالي.
پس از نماز هتل و استراحت و مجدداً ساعت ۹ شب براي زيارت حرم حضرت عباس به همراه كاروان حركت كرديم. زيارت نامه و زيارت حرم و سخنراني و مداحي اهل بيت و سينه زني در رواق حضرت عباس در نوع خود بي نظير بود.
شنبه ۲۰/۶/۹۰ شهر كربلا
براي خواندن نماز صبح به سمت حرم حركت كردم، هوا خنك و آسمان صاف بود از كوچه ها و خيابانهاي شهر دسته هاي مردم كه به سمت حرم حركت مي كردنند جالب بود. خواندن نماز ، زيارت نامه و نشستن در گوشه اي از حرم امام حسين و تماشاي مردم عاشق. جاي همه شما ها خالي بود هر كس به نوعي التماس مي كرد. قطرات اشك و صداي التماس و زيارت نامه ها مرا در خويش رها كرد. چرا كه آمدن به اين سرزمين با آنهمه خطرات ، طبيعي است كه همه التماس كنند براي گرفتاريهايشان.آخر كنار زري امام حسين (ع) يه حال و هواي دارد. گشت و گذار در بين الهرمين حال و هواي داشت.
ساعت ۳۰/۴ عصر كاروان به سمت خيمه هاي امام حسين حركت كرد.آقاي گركاني داخل خيمه هاي امام حسين توضيحات كاملي ارائه كردنند. و پس از خواندن نماز و زيارت خيمه هاي ، كاروان به سمت تل زينبيه حركت كرد. عبور از كوچه هاي باريك كربلا و اطراف حرم امام حسين (ع) و با توجه به نزديك شدن به اذان به سمت مسجد صاحب الزمان حركت كرديم. خواندن نماز در مسجد و نماز جماعت مغرب وعشا در حرم امام حسين و زيارت.
ساعت ۹ شب حرم حضرت عباس و زيارت و سخنراني روحانيت و مداحي اهل بيت و سينه زني
دوشنبه ۲۱/۶/۹۰ آخرين روز كربلا
سحرگاه يكي ديگر از روزهاي خوب سفر به سمت حرم امام حسين و نماز جماعت ، زيارت عاشورا و مداحي اهل بيت به همراه سينه زني در اولين ساعات حال و هواي خوشي داشت. پس از آن نيز زيارت زري آقا حضرت علي اكبر و خواندن زيارت نامه و تماشاي زائرين كه به نوعي ملتمسانه و عاجزانه از امام درخواست عفو بخشش براي خود و همه آنهايي كه التماس دعا داشتند. من نيز در كنار آنها درخواست ثواب اين زيارت به گذشتگان و ملتمسين دعا را داشتم.
اما بعد از زيارت به اتفاق آقاي محمد زاده و پسرانش(علي ومهدي) همراه شديم در كوچه هاي كربلا و ديدن مقام حضرت علي اكبر و علي اصغر ،كفن و دفن العباس و گرفتن عكس هاي يادگاري و نهايتاً بين الهرمين تا اذان ظهر و نماز جماعت در حرم امام حسين و زيارت.
ساعت ۶ عصر به اتفاق حاج آقا كاظمي مدير كاروان ساك ها و ديگر وسايل را به ترمينال برده و در اتوبوس جاي داده تا فردا به سمت سامراه حركت كنيم. غروب آخرين روز كربلا از راه رسيد صداي اذان در بين الهرمين حال و هواي داشت . براي خواندن نماز جماعت به حرم امام حسين تعجيل كردم. و پس از آن زيارت و نماز شكر.
ساعت ۹ شب حرم حضرت عباس و زيارت و خواندن نماز. گوش دادن به سخراني و يك شب مهتابي بياد ماندني در حرم آقا ابوالفضل با مداحي و سينه زني كه مثال شبهاي محرم بود. صداي دست ها كه به سينه ها مي خورد بهمراه گريه ها و درخواست عاجزانه زائرين از آقا يه شور و حالي داشت. از طرفي مداحي در وصف حضرت عباس در آخرين شب ديگر شايد سال ها خواب اين صحنه ها ديده نشود. پس از پايان مراسم زيارت و وداع با ان بزرگوار و التماس دعا و رفع گرفتاريها و شفاي مريض ها و نهايتآٌ طلبيدن يك بار ديگربه اين سرزمين متبرك.
سه شنبه ۲۲/۶/۹۰ كربلا و حركت به سمت سامره
سپيده صبح تازه داشت خود نمائي مي كرد . مهتاب در ميان آسمان نظارگر همه چيز بود.براي آخرين وداع به سمت حرم امام حسين حركت كردم. سكوت همه جا را آزار ميداد . باورم نمي شد كه در كربلا هستم ، و چقدر زود تمام شد. دوست داشتم بيشتر مي ماندم اما افسوس كه بايد رفت. از كنار كشتي كه روبروي حرم بود عبور كردم و به داخل حرم رسيدم.
خواندن نماز جماعت و زيارت زري اما م حسين (ع) و ديگر قبور و از كنارقبر شهداي كربلا با ذكر فاتحه عبور كردم. بايد خيلي زود مي رفتيم چونكه كاروان متظر بود. حال خوشي نداشتم كمي هم سرما خورده بودم. بهر صورت با خداحافظي از حرم فاصله گرفتم . براي آخرين بار به بارگاه خيره شدم و حركت كردم.
ساعت ۷ صبح كاروان از شهر كربلا حركت كرد و ادامه مسير به شهر سامراه، جاده سر سبز ، نخلستان هاي پر از خرما ، رود هاي بزرك و كوچك و دجله فرات در مسير حركت خيلي جالب بود.پس از عبور از شهرهاي مختلف ساعت حدود ۱۱ با عبور از روي پل دجله و فرات كه واقعاً هم بي نظير بود به شهر سامراه رسيد. البته حاج آقا گركاني راجع به امامان در زيارتگاه ها توضيح مي دادند. زيارت قبر آقا امام هادي و علي النقي و مادر عمه امام مهدي (ع) و سرداب ، خواندن نماز ظهر و عصر در آن مكان مقدس كه تا ساعت ۲ بعد ازظهر طول كشيد.سپس حركت به سمت امام زاده سيد محمد عموي امام زمانو زيارت و صرف نهار و استراحت . و حركت به سمت شهر كاظمين.
ساعت حدود ۳۰/۶ عصر بود كه كاروان به شهر مقدس كاظمين رسيد. مقرر شده بود كه شب در اينجا استراحت كنيم. با ميني بوس كاروان را به هتلي در شهر كاظمين بردنند.(هتل ميثم التمار). آخرين شب زيارت آنهم در جوار حرم جواد ائمه و امام موسي بن جعفر و رواق بسيار زيبا در كنار هم كارواني ها كه ديگر همه با هم دوست و رفيق شده بودنند. زيارت و نماز كه تا ساعت ۳۰/۱۱ شب طول كشيد و قدم زدن در خيابانهاي كاظمين تا هتل.
چهار شنبه ۲۳/۶/۹۰ شهر كاظمين آخرين روز سفر
ساعت ۳۰/۳ دقيقه بامداد با هم كارواني ها قرار گذاشتيم تا براي نماز صبح به حرم برويم. سكوت شهر كاظمين را فرا گرفته بود هيچ ماشيني رفت و امد نمي كرد. وقت نيروهاي امنيتي عراق بودنند كه زائرين را بازرسي مي كردنند.قدم زنان تا حرم و زيارت و نماز جماعت صبح و وداع با حرم امام جواد و موسي بن جعفر و قدم زنان تا هتل و سوار ميني بوس تا ترمينال و نهايتاً با اتوبوس و حركت به سمت شهر مرزي مهران.
ساعت۷ صبح بود كه از شمال بغداد اتوبوس خارج شد. ترافيك سنگيني بود .همه تقريباً بغير از چند نفر خواب بودنند. جاده هاي باريك و شلوغ كشور عراق جولانگاه اتوبوس ما شده بود .راننده خيلي بد مي رفت من در صندلي سوم بودم وقتي رفتم جلو ديدم كيلومتر روي آمپر قرمز است با همان سرعت به يك پيچ تندي رسيد كه كنارش اتوبوسي در حركت بود بهر زحمتي بود از آن عبور كرد از مدير كاروان خواستم به زبان عربي راننده را از سرعت تند باز دارد كه خوشبختانه همان طور هم شد. بهر صورت ساعت ۳۰/۹ صبح به شهر كوت رسيد. استراحت كوتاه و گرفتن نهار و ادامه مسير ،جاده هاي خراب باعث شد راننده كمي آرام حركت كند و بهمين خاطر ساعت ۴۰/۱۰ به مرز مهران رسيد. متاسفانه ساعت نهاري ماموران عراقي شد كه زمان زيادي در مرز داخل اتوبوس مانديم ساعت ۳۰/۲ عراقي( ۴ عصر ايران) اتوبوس وارد محوطه شد و مسافرين از ماشين پياده شدنند.
پس از بازرسي و مهر خروج به سمت سالن ايراني ها و مهر ورود به پاسپوردها وارد مرز مهران شديم. متاسفانه بعلت ازدحام زائرين و رعايت نكردن حقوق همديگر چه در مرز عراقي جهت انتقال ساك ها و چمدانها و چه در داخل سالن ايراني ها جهت مهر ورود يك بي نظمي خواصي به چشم مي خورد كه باعث شكستن دسته و پايه بعضي چمدان ها و پاره شدن ساك ها مي شد. بهرصورت ساك ها را جابجا كرديم و به سمت ترمينال مرزي و سوار اتوبوس ايراني و حركت به سمت شهر مهران ساعت حدود ۳۰/۶ عصر از مرز مهران خارج شديم.
آخرين غروب اين سفر در كشور ايران رخ داد و با نزديك شدن ساعات پاياني سفر تاريكي نيز از راه رسيد و. خداحافظي ،حلاليت حاج آقا گركاني و ديگر زائرين ، و نزديك شدن اذان مغرب بيكباره همه ذهن را روانه خويش كرد كه چقدر زود دير مي شود. كاروان براي آخرين بار در كنار رستوران ايست كرد. خواندن نماز جماعت و صرف يك شام بي كيفيت . جاده هاي پر از پيچ و خم بسرعت تمام مي شد . بيشتر مسافرين خواب بودنند. من نيز به تاريك شب خيره شده بودم و در اخرين لحظات سفر ياد روز هاي جبهه ها افتادم كه شب هاي بياد ماندني را رقم مي زد. نزديك شهر ساوه براي نماز و آخرين جماعت در خنكي صبح اقامه شد . سپيده از راه رسيد و دامن شب را برداشت و خورشيد همه جا را روشن كرد. طولي نكشيدشهر تهران از دور نمايان شد و خيلي زود درست ساعت ۳۰/۷ صبح اتوبوس همه مسافران كاروان زيارتي پرواز عاشقان تهران را به خداي مهربان سپرد. و خداحافظي آخر در كنار اتوبوس نيز از نكات قابل ذكر بود.
اما: تشكر از مديريت خوب آقاي كاظمي، تشكر ويژه از حجت السلام حاج آقا گركاني بابت تمام راهنمائي ها ، توضيحات راجع به آداب سفر ،زيارتگاه ها و مكانهاي مقدس و تشكر از همه همسفران كه رعايت حقوق همديگر ، مهرباني ،صداقت را پيشه كرده و سفري خوبي رقم زدنند با اميد سفر ديگر.
دانلود تمامی عکسها با کفیفت بالا اینجا کلیک کنید
javahermarket
:: موضوعات مرتبط:
مذهبی ,
,
:: برچسبها:
خاطرات کربلا ,
پرواز عاشقان ,
کربلا ,
:: بازدید از این مطلب : 473
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17